[ مُ هَ لْ لِ ] (ع ص) تهلیل کننده یعنی کلمهٔ لااله الاّ اللََّه خواننده. (از غیاث). گویندهٔ لااله الااللََّه : گفت فرمان حکمت فرمان بخوان تا مهلل گردم آن را من به جان.مولوی. رجوع به تهل ...
لغتنامه دهخدا
[ مُ هَ لْ لَ ] (ع ص) متقوس. (اقرب الموارد). مطلق خمیده و منحنی و قوسی و هلالی شکل. چنبری. مانند هلال منحنی. حاجب مهلل؛ ابرویی مانندهٔ ماه نو. (مهذب الاسماء). || شتر لاغر خمیده. (منتهی ال ...
[ مُ هَ لْ لَ لَ ] (ع ص) مهلل. شتران لاغر و خمیده. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). || (اِ) انگشت شهادت. (مهذب الاسماء).
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.