(مُ فِ) [ ع. ] (اِ فا.) سازگار، مطابق، هم رأی.
فرهنگ فارسی معین
همنگران
فرهنگ واژههای سره
[ مُ فَ / فِ قَ ] (از ع، اِمص) موافقة. ضد مخالفت. (ناظم الاطباء). موافقه. سازواری. سازگاری. تناسب. ملایمت. همسازی. وفاق. توافق. مواطات. مواطاة. وطاء. سازش. هم آهنگی. مطاوعت. مقابل مخالفت. ( ...
لغتنامه دهخدا
(~. مِ) [ ع - فا. ] (اِمر.) ورقهای مکتوب مبنی بر موافقت دو تن، دو گروه یا دو دولت در امری.
[ مُ فَ / فِ قَ مَ / مِ ] (اِ مرکب) ورقه ای مکتوب مبنی بر سازش دو تن یا دو گروه یا دو ملت یا دو دولت در مسأله ای و امری.
موافقتنامهای بین بهرهبردار و گیرندۀ خدمات که در آن چگونگی ارائۀ خدمات و همچنین جریمههای مربوط به قطع شدن خدمات مشخص میشود [رایانه و فنّاوری اطلاعات] ...
واژههای مصوب فرهنگستان
[ مُ فِ قی یَ ] (ع مص جعلی، اِمص) مناسبت و شایستگی و سزاواری و لیاقت. (ناظم الاطباء).
ناهمساز، ناسازوار، کیاگن
[ مُ فِ ] (حامص مرکب) موافق نبودن. ناسازگاری. ناسازواری. صفت ناموافق. رجوع به ناموافق شود.
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.