اجل؛ مرگ.
فرهنگ فارسی عمید
[ مَ نو نَ ] (ع ص) رجل منونة؛ مرد بسیارمنت نهنده. (منتهی الارب) (آنندراج). کثیرالامتنان. (مهذب الأسماء) (ناظم الاطباء). بسیارامتنان و «تا» برای مبالغه است. (از اقرب الموارد). || (اِ) عنکبو ...
لغتنامه دهخدا
[ مِ ] (ع ص، اِ) جِ آمِن : عارفان زآنند دایم آمنون که گذر کردند از دریای خون.مولوی.
[ زَ مِ ] (ع ص) جِ زَمِن؛ برجای مانده. (آنندراج). رجوع به زمن شود.
بیستوسومین سورۀ قرآن کریم، مکی، دارای ۱۱۸ آیه.
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.