[ مُ قَ طِ عَ ] (ع ص) تأنیث منقطع. ج، منقطعات. (یادداشت مرحوم دهخدا). رجوع به منقطع و منقطعه شود. || المنقطعة من الغرر؛ اسبان که سپیدی پیشانی آنها از سر بینی تا غرهٔ چشم رسیده باشد. (منتهی ...
لغتنامه دهخدا
جوش ناپیوسته با فاصلههای معین [جوشکاری و آزمایشهای غیرمخرب]
واژههای مصوب فرهنگستان
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.