[ مَ جَ ] (اِ) آن بود که مشعبدان بدو قلم و چیزها برجهانند. (لغت فرس اسدی چ اقبال ص ۲۷۲). یکی از جمله شعبده هایی است که شعبده بازان کنند و آن چنان است که پاره های آهن و سنگ ریزه را در کاسه ...
لغتنامه دهخدا
[ اَ می مَ جَ ] (اِخ) منجک الیوسفی، سیف الدین. (۷۱۴ -۷۷۶ هـ .ق ./ ۱۳۱۴ -۱۳۷۵ م.). والی صفد و طرابلس و حلب و دمشق بود، سپس در مصر استقرار یافت. از آثار اوست جامع منجک در قاهره که در سال ۷۵۱ ...
[ خَ مَ جَ ] (اِخ) ناحیه ای بوده از نواحی عثمانی دارای ۴۳ دهکده بمساحت تقریباً دوهزار کیلومتر مربع. غرب آن اطرانوس و شرق دومانیح و جنوب آن طاغ آردی و شمال محدود و محاط بکوه عتیق... (از قامو ...
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.