[ مُ تَ زَ ] (ع ص) برکنده شده. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). کنده. برکنده. از جای برکشیده. جداشده. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). - منتزع شدن؛ برکنده شدن : عِرق نزاع و ...
لغتنامه دهخدا
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.