(مُ قِ) [ ع. ]۱- (اِفا.) شکننده، نقض کننده.۲- مخالف.۳- (ص.) ضد، نقیض.
فرهنگ فارسی معین
(مُ قَ ضَ یا ض) [ ع. مناقضه ] (مص ل.) مخالفت کردن، سخن برخلاف یکدیگر گفتن.
[ مُ قَ / قِ ضَ / ضِ ] (از ع، اِمص) مناقضت. مناقضة. رجوع به مناقضت و مناقضة شود. || (اصطلاح اصول) نزد اصولیان، عبارت از نقض باشد. (از کشاف اصطلاحات الفنون). || نزد اهل نظر عبارت از منع ...
لغتنامه دهخدا
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.