[ مُ لَ وْ وَ ] (ع ص) رنگارنگ کرده شده. (غیاث) (آنندراج). رنگارنگ. (ناظم الاطباء). رنگین. رنگ وارنگ. رنگ به رنگ. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا): گویند مرا چون سلب خوب نسازی مأوی گه آراسته و ...
لغتنامه دهخدا
[ مَ لْ وَ ] (اِخ) دهی از دهستان ده محمد است که در بخش طبس شهرستان فردوس واقع است ۱۶۲ تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج ۹).
[ مُ لَ وْ وَ نَ ] (ع ص) تأنیث ملون. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). رجوع به ملون شود.
[ مَ نَ ] (اِخ) دهی از دهستان گورگ سردشت است که در بخش سردشت شهرستان مهاباد واقع است و ۱۲۶ تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج ۴).
[ مُ ] (اِ) به لغت سریانی خیار دراز را گویند. (برهان) (آنندراج) (ناظم الاطباء). بطیخ طویل. (ابن البیطار). مقلونیا خوانند و آن خربزهٔ دراز بود به شیرازی آن را گل قنده خوانند و آن مانند خیار ...
[ ] (اِ) حلفا است. (تحفهٔ حکیم مؤمن). و رجوع به حلفا شود.
[ حِ نِ مَ لْ وَ دَ ] (اِخ) حصنی به اسپانیا. (حلل سندسیه ج ۲ ص ۱۹۸).
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.