(مَ) [ ع. ] (اِ.) ملجاء، پناهگاه.
فرهنگ فارسی معین
[ مَ ] (ع اِ) (از «ل و ذ») اندخسواره. (دهار). پناه. (نصاب). پناه جای. (منتهی الارب). جای پناه. (غیاث) (آنندراج). ملجأ و پناهگاه و جای پناه و جای امن و پناه. (ناظم الاطباء). ملاز. کهف. معاذ ...
لغتنامه دهخدا
[ مَ ذُلْ فُ قَ ] (ع اِ مرکب) دستگیر مردمان درویش و بیچارگان. (ناظم الاطباء). پناهگاه تهیدستان.
[ مَ نی ی ] (ع ص) آنکه نصیحت پیدا کند و بدی پنهان دارد. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). دروغگویی که گوید و نکند و متظاهری که در دوستی راست نباشد بلکه نصیحت آشکار کند و جز آن را پنهان دارد. ( ...
[ مُ ذَ بَ ] (ع مص) جای گرفتن و اقامت کردن به جایی. (منتهی الارب) (از ناظم الاطباء). اقامت کردن. لُذوب. (از اقرب الموارد).
[ مَ گِ ] (اِخ) ملازگرد. ملازجرد. ملاذجرد. ملاسگرد. منازجرد. رجوع به ملازگرد شود.
(اِخ) قریه ای است به همدان. (از معجم البلدان).
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.