[ مِ ] (ص نسبی) منسوب به مکانیک: صنایع مکانیکی. || (اِ مرکب) جایی که امور مربوط به مکانیک انجام شود: مغازهٔ مکانیکی. || (حامص) عمل مکانیک. هنر و فن در امور مکانیک.
لغتنامه دهخدا
نوعی دارک که، برخلاف دیگر دارکها که با دست کار میکنند، با چرخدنده و افزارهای مکانیکی کار میکند [حملونقل دریایی]
واژههای مصوب فرهنگستان
دردگیرندهای در اعصاب میلیندار که بیش از هر محرکی به جابهجایی مکانیکی پوست حساس است|||متـ . گیرندۀ مکانیکی آستانهبالا high-threshold mechanoreceptor [علوم پایۀ پزشکی] ...
حوزهای علمی که برای توصیف حرکت اجزای بدن و نیروهایی که بر روی این اندامها عمل میکنند از قوانین فیزیک و مفاهیم مهندسی بهره میگیرد [مهندسی پزشکی] ...
محور لولۀ تلسکوپ که به محور اپتیکی نزدیک است، اما الزاما بر آن منطبق نیست [نجوم رصدی و آشکارسازها]
وارد کردن هوا به مایع با افزارۀ مکانیکی [مهندسی محیط زیست و انرژی]
گیرندهای که با پیچش یا فشار مکانیکی تحریک میشود [علوم پایۀ پزشکی]
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.