[ مُ ] (ع ص) رام. فرمانبردار. مطیع. منقاد. (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
لغتنامه دهخدا
[ مُ تِ ] (ع ص) بر پشت شتر قتب نهنده، و قِتب خویگیر را گویند که زیر پالان بر پشت شتر نهند. (آنندراج). آنکه پالان بر پشت شتر می نهد. (ناظم الاطباء). و رجوع به اِقتاب شود. || آنکه سوگند غل ...
[ مُ تَ بْ بَ ] (ع ص) ید مقتبة؛ دست بریده. (ناظم الاطباء). و رجوع به اقتباب شود.
(مُ تَ بِ) [ ع. ] (اِفا.)۱- روشنایی گیرنده.۲- اقتباس کننده.
فرهنگ فارسی معین
مطلبی که از دیگری گرفته شده؛ اقتباسشده؛ فراگرفته.
فرهنگ فارسی عمید
[ مُ تَ بِ ] (ع ص) آتش گیرنده و روشنی گیرنده. (غیاث) (آنندراج). آنکه دریافت می کند آتش را از دیگری. (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از محیط المحیط). آنکه آتش گیرد از آتشی دیگر. (یاددا ...
[ مُ تَ بَ ] (ع ص) رجل مقتبل الشباب؛ مرد که در وی نشان پیری پیدا نگردد و جوان تر و تازه. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). مردی که اثر پیری در وی آشکار نباشد و در اساس گوید: مردی که ...
[ مُ قَ تْ تَ ] (ع ص) زیت مقتت؛ روغن در گل پرورده یا به روغنهای خوشبوی دیگر آمیخته. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
[ مُ قَ تْ تِ ] (ع ص) بدگو و سخن چین. || آنکه روغن را با گل می پروراند. (ناظم الاطباء). و رجوع به تقتیت شود.
[ مُ تَ ] (ع ص) نوکرگیرنده و کرایه دار نوکر و خدمتگار. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون).
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.