[ مُ عَ رْ رِ ] (ع ص) تعریف کننده و شناخت کناننده. (غیاث) (آنندراج). آنکه می شناساند و تعریف می کند. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از منتهی الارب). شناساننده. (یادداشت به خط مرحوم دهخد ...
لغتنامه دهخدا
(مَ رِ فَ ةُ نَّ) [ ع. ] (اِمر.) روان - شناسی.
فرهنگ فارسی معین
زمینشناسی؛ ژئولوژی.
فرهنگ فارسی عمید
اسم: معرفت الله (پسر) (عربی) (مذهبی و قرآنی) (تلفظ: maerefatollāh) (فارسی: معرفتالله) (انگلیسی: maerefatollah) معنی: دانش خدایی و خداشناسی، ( عربی ) ( در قدیم ) خداشناسی ...
فرهنگ واژگان اسمها
← معرفتشناختی [فلسفه]
واژههای مصوب فرهنگستان
شناساندن کسی به کسی دیگر با گفتن نام و شغل او.
[ مُ عَ رْ رِ مَ / مِ ] (اِ مرکب) ورقه ای که معرف شخص باشد. نامه ای شامل نام و نشان و مشخصات شخص که شناسانندهٔ وی باشد.
[ مُ عَ رْ رِ فی یَ ] (اِخ) نام قبیله ای از صفاهان و این منسوب به معرف و آن شخصی باشد که چون کسی پیش سلاطین و امرا رود و مجهول الحال باشد بیان اوصاف و نسبت او را ادا کند تا درخور آن عنایات ...
[ مَ رِ فَ ] (ص مرکب) که معرفت دارد. || در اصطلاح عوام و بخصوص داش مشتی ها آنکه حقوق و مراسم فتوت و جوانمردی را رعایت کند. لوطی و داش مشتی عارف و واقف به آئین جوانمردی. و رجوع به معرف ...
نظریهای مبتنی بر اینکه توجیه یک باور مستلزم آگاهی شخص از فرایند شناختی صحیح آن باور نیست و ماهیت باور، دستکم تا حدودی، معلول جهان عینی اطراف ما و نه صرفا عوامل ذهنی است [فلسفه] ...
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.