[ مُ طِلل ] (ع ص) امر مطل؛ کار غيرمستقل. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). کاری که مسفر (پيدا و نمايان) نباشد. (از اقرب الموارد) (از محيط المحيط). در ترجمهٔ عاصم افندی و نسخههای اخير ...
لغتنامه دهخدا
(مُ طَ ل لا) [ ع. مطلی ] (اِمف.) پوشیده شده از طلا، دارای لعابی از طلا.
فرهنگ فارسی معین
زراندود
فرهنگ واژههای سره
[ مِ ] (ع اِ) مِطلیََ. || زمين نرم که عضاه روياند. ج، مطالی. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). زمين نرم. ج، مطالی. (مهذب الاسماء).
۱. مسئلهای از علم. ۲. موضوع؛ مسٲله. ۳. [قدیمی] جای طلب؛ مقصد.
فرهنگ فارسی عمید
[ مَ لَ ] (ع مص) طلب و جستن و خواهش کردن. (ناظم الاطباء).
[ مُ لِ ] (ع ص) آنکه محتاج پرسش و سؤال میگرداند. || آنکه میبخشد هر چيز درخواست شده را. (ناظم الاطباء). || کلأمطلب؛ گياه دور. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || ما ...
[ مُطْ طَ لِ ] (اِخ) جد رسول۳ صلیاللََّه عليه و آله و سلم. (غياث) (آنندراج). مطلببن عبدمناف. (از لباب الانساب). مطلببن عبد منافبن قصی. از قريش جد جا ...
مطلب یا مطالبی که روابطعمومیها درخصوص یک یا چند موضوع آماده میکنند و برای درج و پخش در اختیار رسانهها قرار میدهند [روابطعمومی و تبلیغات بازرگانی] ...
واژههای مصوب فرهنگستان
(مُ طَ لَّ) [ ع. ] (اِمف.) نوشتة محو کرده شده.
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.