[ مَ شَ ]۱ (ص، اِ) دزد و راهزن. (برهان) (انجمن آرا) (غياث) (آنندراج) (فرهنگ رشيدی) (اوبهی) (ناظم الاطباء). مشتنگ به زيادتی «تا» نيز آمده است. (فرهنگ رشيدی): شد مير رود نيل چو در نيل غرق شد خ ...
لغتنامه دهخدا
[ مُ شَ / مَ شَ ]۳ (اِ) نوعی از غله است. (برهان) (غياث) (آنندراج) (فرهنگ رشيدی). کرسنه. گاودانه. (فرهنگ فارسی معين). خرفی. (نوعی غله است) (بحر الجواهر) نام غلهای است. ...
[ مِ شَ ] (اِ) مگس سبز که گوشت را گنده کند، و آن را مژمژ خوانند. (آنندراج) (انجمن آرا).
[ وْ مَ شَ ] (اِ مرکب) گاو مشنگ و آن نوعی از حبوب باشد که چون پوست آن را بکنند به عدس مقشر ماند. (از برهان) (انجمن آرا). نوعی از حبوب که پوست کنده اش مانند عدس است. (ناظم الاطباء). چون خوردن ...
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.