[ مُ تَ سَ ] (ع ص) امتثال شده . مطاع. اطاعت شده : نایب یزدان بحق گرنه توئی پس چراست حکم تو چون حکم حق نزد بشر مرتسم. خاقانی. || مرسوم. (فرهنگ فارسی معین). متبع. رجوع به معنی قبلی و نیز ر ...
لغتنامه دهخدا
[ مُ تَ سِ ] (ع ص) فرمان برنده. (آنندراج). مطیع و فرمانبردار هر قاعده و قانونی. (ناظم الاطباء). امتثال کننده. اطاعت کننده. نعت فاعلی است از ارتسام به معنی امتثال. || گویندهٔ کلمهٔ تکبیر ...
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.