← مایع پیشمنی [علوم سلامت]
واژههای مصوب فرهنگستان
[ مَ ذی ی ] (ع اِ) آبی که از مرد وقت ملاعبت برآید. مَذْیْ. (از ناظم الاطباء) (از منتهی الارب). رجوع به مَذْیْ شود. || مسیل آب از حوض. (از متن اللغة). رجوع به مَذْیْ شود.
لغتنامه دهخدا
[ مُ ذَیْ یِ ] (ع ص) رام گرداننده. (آنندراج). نعت فاعلی است از تذییخ به معنی رام گردانیدن. رجوع به تذییخ شود. || نخلی که قبول نکند گشن را. (آنندراج): ذیخت النخلة؛ لم تقبل الابار و لم تعقد ...
[ مُ ] (ع ص) شخصی که اعانت کند دیگری را در راندن شتران. (آنندراج). معین. (یادداشت مؤلف). آنکه کمک در راندن می کند. (ناظم الاطباء). نعت فاعلی است از اذادة. رجوع به اذادة شود.
(مَ ذَ یِّ) [ ع. ] (اِفا.)۱- کسی که دامن جامه را بلند سازد.۲- آنکه بر مطلبی یا کتابی ذیلی نویسد.
فرهنگ فارسی معین
[ مَ ذْ ] (ع ص) مذیم. (اقرب الموارد) (متن اللغة). معیوب. رجوع به مذیم و مذؤم شود.
[ اَ مَ ذَ ] (اِخ) دو کوه است بین مدینه و خیبر. (از مراصد الاطلاع). رجوع به اشمذان شود.
[ تَ مَ ] (اِخ) محمدبن علی بن حسن (یاحسین) بن شیرالمؤذن الحکیم الترمذی الصوفی مکنی به ابوعبداللََّه از بزرگان مشایخ خراسان است از پدر خود و از قتیبةبن سعید و صالح و جز آنان روایت کند و د ...
[ بِ رِ تِ مِ ] (اِخ) رجوع به ادیب صابر شود.
[ مِ ] (اِخ) ابوالفضل عباس بن اسماعیل طامذی. از عابدان و پارسایان مردم اصفهان بود... او از یعقوب اسحاق بن مهران قعبنی و سهل بن عثمان و علی بن عبید طنافسی و طبقهٔ ایشان روایت کرده و محمدبن ...
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.