(مُ خِ لِ) [ ع. مداخلة ] (مص ل.) دخالت کردن، داخل شدن در کاری.
فرهنگ فارسی معین
[علوم سلامت] فعالیتی عمدی و برنامهریزیشده و هدفمند در یک سامانه یا فرایند که به از بین بردن پدیدهای نامطلوب یا پیشگیری از آن میانجامد|||[علوم سیاسی و روابط بینا ...
واژههای مصوب فرهنگستان
[ مُ خَ / خِ لَ / لِ گَ ] (ص مرکب) که در کار دیگران بی هیچ حقی و بی اجازت آنان دخالت و دست اندازی کند. دولت یا حکومتی که در امور داخلی ممالک کوچکتر و ضعیف دخالت کند.
لغتنامه دهخدا
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.