نمودار، سترسا، چشمگیر، پیدا، آشکارا، آشکار
فرهنگ واژههای سره
[ مَ ] (ع ص) به حس دریافته شده. آنچه به حواس ظاهر دریافته و ادراک شود. مقابل معقول. (یادداشت مرحوم دهخدا). مقابل معقول یعنی آنچه به قوای باطنی و عقل دریافته شود. دریافته شده به یکی از ح ...
لغتنامه دهخدا
[ مَ ] (ع ص، اِ) جِ محسوسة. اموری که به حواس ظاهره ادراک شوند و آنها شامل مذوقات مشمومات، ملموسات، مبصرات و مسموعات اند. مقابل معقولات. حس شدنی ها. رجوع به محسوس شود. صفت نخست از مبادی قیاسا ...
دفع آب بهصورت بخار از سطح بدن و ازطریق تنفس [تغذیه]
واژههای مصوب فرهنگستان
تعریق ناشی از فعالیت غدد عرق [زیستشناسی]
ناسهیدنی، درنیافتنی
[ مَ ] (ص مرکب) احساس نشده. حس ناشده. || غیرقابل حس. تشخیص ناپذیر.
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.