[ مُ تَ مَ ] (ع ص) نعت مفعولی از احتمال. احتمال کرده شده. (غیاث) (آنندراج). احتمال داشته شده. تحمل کرده شده. (ناظم الاطباء). تحمل شده. - نامحتمل؛ غیرقابل تحمل. که نتوان تحمل کرد. که نتوان ...
لغتنامه دهخدا
[ مُ تَ مِ ] (ع ص) نعت فاعلی از احتمال. بردارندهٔ چیزی به سر و پشت. (از منتهی الارب). بردارندهٔ بار. (ناظم الاطباء). - بر گردن گیرنده چیزی را و شکرکننده. (از منتهی الارب). کسی که بر گردن خو ...
[ مُ تَ مَ / مِ ] (ع ص، اِ) جِ محتمل. چیزهای مظنون و ممکن. (از ناظم الاطباء).
بیشینهزمینلرزهای که با بیشترین احتمالِ رویداد، ممکن است ناحیهای را تکان دهد [ژئوفیزیک]
واژههای مصوب فرهنگستان
ناشدنی
فرهنگ واژههای سره
[ مُ تَ مَ ] (ص مرکب) غیرقابل تحمل. تحمل ناشدنی. تحمل ناکردنی. نابردنی : خیزم بروم که صبر نامحتمل است جان در قدمش کنم که آرام دل است. سعدی.
[ مُ تَ مِ ] (ص مرکب) غیرمحتمل. که ممکن و محتمل نیست. که در مظان احتمال قرار ندارد.
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.