(مُ تَ رِ) [ ع. ] (اِفا.) پیوسته، پی درپی.
فرهنگ فارسی معین
[ مُ تَ رِ ] (ع ص) متوالی و پیوسته و پی در پی و متعاقب. (ناظم الاطباء). متواتر: و میان ملک محمد و اتابک سنقر در آن وقت مشارب مضافات مورود بوده است و... رسل و قواصد از جانبین متوارد. (المض ...
لغتنامه دهخدا
[ مُ تَ رِ دَنْ ] (ع ق) از پی هم و از پس یکدیگر. (ناظم الاطباء). و رجوع به مادهٔ قبل شود.
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.