پرهیزیده، پارسا، نیکوکار، پرهیزگار، پرهیزکار
فرهنگ واژههای سره
[ مُ تْ تَ بِلْ لاه ] (اِخ) المتقی لله. رجوع به متقی شود.
لغتنامه دهخدا
[ مُ تْ تَ لِلْ لاه ] (اِخ) المتقی باللََّه. رجوع به متقی شود.
[ مُ تَ قَ یْ یِ ءْ ] (ع ص) کسی که قی میکند. (ناظم الاطباء).
[ اَ مُ تْ تَ لِلْ لاه ] (اِخ) لقب ابواسحاق ابراهیم بن المقتدر خلیفهٔ عباسی. مدت زندگی او شصت سال و خلافتش سه سال و یازده ماه بود. وی به سال ۳۳۳ هـ . ق. از خلافت معزول شد و به سال ۳۵۷ هـ . ...
[ عَ یِ مُ تْ تَ ] (اِخ) ابن حسام الدین بن عبدالملک جونفوری هندی. مشهور به متقی و ملقب به علاءالدین. نام او در الاعلام زرکلی به صورت «علی بن عبدالملک بن حسام الدین...» آمده است. وی در فقه ...
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.