فراسو، فرا، آنسو
فرهنگ واژههای سره
فراگیتیایی
(وَ) [ ع. ] (ق.) پشت سر، آنچه در پس و پشت چیزی قرار دارد.
فرهنگ فارسی معین
[ وَ ئَنْ نَ ] (اِخ) ناحیتی است که حدود مشرق وی حدود تبت است و جنوب وی خراسان و حدود خراسان و مغرب وی غور است و حدود خلخ و شمالش هم حدود خلخ است. و این ناحیتی است عظیم و آبادان و بسیار نع ...
لغتنامه دهخدا
[ وَ ئَنْ نَ ] (ص نسبی، اِ مرکب) منسوب به ماوراءالنهر. || اهل ماوراءالنهر. || زبان مردم ماوراءالنهر. || نوایی است از موسیقی قدیم گوشه ای از راست پنجگاه. (فرهنگ فارسی معین). و رجوع به ...
[ وَ رَنْ نَ ] (اِخ) مخفف ماوراءالنهر به معنی آنچه آن روی رود باشد. چون ملک توران از ایران آن روی رود جیحون واقع است لهذا ملک توران را ایرانیان عربی دان ماوراءالنهر نامند. (غیاث) (آنندراج) ...
فرارودان
[ اَ شِ عْ عَ / عِ یِ وَ ءِ قِ مِ ] (ترکیب وصفی، اِ مرکب) منبع اشعهٔ ماوراء قرمز آفتاب قوس الکتریکی و لامپهای الکتریکی است. امواج اشعهٔ ماوراء قرمز بلندتر از امواج اشعهٔ نورانی آفتاب بوده ...
[ ] (اِخ) روستائی از روستاهای دون حائط بوده است. (احوال و اشعار رودکی سعید نفیسی ص ۱۰۹ از اصطخری ص ۳۱۰).
(وَ) (اِ.) نام کشور یمن.
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.