۱. (زیستشناسی) خزندهای با بدن دراز، باریک، و پوشیده از پولک و بدون دستوپا که انواع مختلف سمّی و غیرسمّی دارد.
۲. (نجوم) از صورتهای فلکی در نیمکرۀ شمالی.
* مار خوردن: (مصدر لازم) [قدیمی، مجاز] رنج و سختی بردن؛ غصه خوردن: لعل روان ز جام زر نوش و غم فلک مخور / زاین فلک زمردین، بهر چه مار میخوری (سلمان ساوجی: لغتنامه: مار خوردن).
* مار زنگی: (زیستشناسی) نوعی مار زهردار و زردرنگ که بیشتر در امریکای شمالی پیدا میشود. در انتهای دم او حلقههای شاخی وجود دارد که وقتی روی زمین میخزد مانند زنگوله صدا میکند.
* مار عینکی: (زیستشناسی) [قدیمی] = * مار کبرا
* مار کبرا: (زیستشناسی) نوعی مار زهردار و خطرناک که هنگام احساس خطر گلوی خود را پرباد میکند و نقش عینک در پشت گردن او پیدا میشود.
* مار صلیب: (زیستشناسی) [قدیمی] = * مار کبرا
* مار گرزه: (زیستشناسی) = گَرزه