[ لَ وی شَ ] (اِ) لویش. لبیشه. لویشه. لباشه. لواشه. لباچه. رجوع به هر یک از مدخل ها در ردیف خود شود: لطف او شد نشیمن صهبا قهر او شد لویشن دریا. خاقانی (از جهانگیری).
لغتنامه دهخدا
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.