(اِخ) نام کسی که با کسایون دختر صور ملک کشمیر از کشمیر آمده بود و کسایون را بهمن پسر اسفندیار به زنی کرده بود و کسایون با این لولو سر داشت و بهمن به عشق کسایون و به گفتار او همه گنج و سپاه ...
لغتنامه دهخدا
[ لَ لَ ] (اِخ) دهی از دهستان چناران بخش حومهٔ ارداک شهرستان مشهد. کوهستانی و معتدل. دارای ۱۱۵ تن سکنه. آب آن از رودخانه. محصول آنجا غلات، چغندر و سیب زمینی. شغل اهالی زراعت و مالداری و راه ...
(اِخ) نام قدیم بلوکی در زاگرس که میان بغداد و کرمانشاهان کنونی واقع است. (از ترجمهٔ تاریخ ایران سرپرسی سایکس ص ۸۸) (از ایران باستان ج ۱ ص ۱۱۶). || نام ساکنین این نواحی.
[ خُ خُ رَ / رِ ] (اِ مرکب) لولو. رجوع به لولو شود.
(اِ) لولو. - اولولوی سرخرمن؛ مترس سرخرمن. (یادداشت مؤلف). رجوع به لولو شود.
جسمی جامد، سفید، بیبو، و بیطعم شبیه نشاسته که فقط در مایع شویتزر قابل حل است و مهمترین عنصر ساختمان گیاهان است.
فرهنگ فارسی عمید
[ قُ ] (اِخ) دهی جز دهستان انگوت بخش گرمی شهرستان اردبیل، واقع در ۱۷ هزارگزی باخترگرمی و ۱۲هزارگزی شوسهٔ گرمی به بیله سوار، موقع جغرافیایی آن کوهستانی و گرمسیری است. سکنهٔ آن ۱۰۰ تن است. آ ...
مسیری که فضاپیما در آن سرعتی بیش از سرعت فرار سیاره یا ماهواره دارد و خروج از مرکز آن بزرگتر از یک است [مهندسی هوافضا]
واژههای مصوب فرهنگستان
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.