[ لَ ] (ص) کور یک چشم. (آنندراج). و ظاهراً مصحف لوچ باشد.
لغتنامه دهخدا
[ لَ ] (اِ) گل سیاه و تیره. (آنندراج). این لغت در کتب دسترس ما دیده نشد و ظاهراً مصحف لژن باشد.
[ لَ ژَ ] (اِ) گل و لای تیره و سیاه را گویند که در ته حوضها و بن تالابها میباشد و آن را لجن هم میگویند. (برهان). لجم. خرّ. خرّه. حَمَأ. لجن. لوش. لژن. رجوع به دو کلمهٔ اخیر شود.
[ لِ یُ ] (اِ) لژین. رجوع به لژین شود.
[ لِ یُ دُ نُ ] (فرانسوی، اِ مرکب) (نشان...)، نشانی که در ۱۹ مه سال ۱۸۰۲م. ناپلئون بناپارت برای تشویق خدمتگزاران کشوری و لشکری باب کرد و تا این عهد نیز متداول است. نوارهای آن سرخ باشد.
[ لِ یُ نِ ] (فرانسوی، اِ) هریک از افراد لژیون رومی. لژینی. لژیونی. رجوع به لژین شود.
(لِ یُ) [ فر. ] (اِ.) از تقسیمات ارتش روم که از سه هزار تا شش هزار نفر تشکیل میشد.
فرهنگ فارسی معین
[ بِ ] (اِخ) کشوری است در شمال غربی اروپا که وسعت آن ۳۰۵۰۰ کیلومترمربع و جمعیتش ۸۹۸۹۰۰۰ تن است. پایتختش بروکسل (بروسل). از شمال به دریای شمال و هلند، از مشرق به آلمان و دوک نشین لوکزامبور ...
[ بِ ] (ص نسبی) منسوب به بلژیک. از بلژیک. و رجوع به بلژیک شود.
[ یُ لُ ] (فرانسوی، اِ مرکب) یا پرتوشناسی دانش شناسایی پرتو مجهول یا اشعهٔ ایکس و استفاده از آن برای امور پزشگی و درمان بیماریها. علم استفاده از اشعهٔ مجهول برای معالجه و تشخیص ناخوشی.
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.