[ دَ ] (مص) لاس زدن. نظربازی کردن. دست بازی کردن. || ملاعبه با منظور.
لغتنامه دهخدا
[ بَ دَ ] (مص) پلاسیدن. درهم کشیده شدن و شکنج و چین گرفتن پوست میوه. افسرده شدن و خشک گردیدن. (آنندراج). دارای سطح چین خورده و ناهموار شدن چیزهای گرد و مدور مانند هندوانه. خشک شدن و چین خو ...
[ پَ دَ ] (ص) آنچه قابل پلاسیدن باشد. آنچه تواند پلاسید.
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.