[ گَ ] (اِ) بمعنی غازه باشد و آن سرخی است که زنان بر روی مالند. گَنجاره. گَنجر. گَنجره. (فرهنگ رشیدی). غازه. غَنجار. غَنجره. گلگونه. (سروری) (برهان) (آنندراج). بلغونه. غلغونه. (برهان). گلاگ ...
لغتنامه دهخدا
[ گَ ] (اِ) در تداول مردم خراسان، کثافت و چرک گوشهٔ چشم و گوشهٔ لب. (فرهنگ نظام).
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.