[ گَ تَ / تِ ] (ص نسبی، اِ) (از: گست + ه، پسوند نسبت) منسوب به چیزی زشت. (فرهنگ رشیدی) (فرهنگ نظام) (حاشیهٔ برهان قاطع چ معین). || سرگین باشد که فضلهٔ اسب و استر و خر و گاو است. (برهان). ...
لغتنامه دهخدا
اسم: گستهم (پسر) (فارسی) (تاریخی و کهن) (تلفظ: gostahm) (فارسی: گُستَهم) (انگلیسی: gostahm) معنی: از شخصیتهای شاهنامه، نام پسر نوذر پادشاه پیشدادی و برادر طوس سپهسالار ایرانی و جزو سپاهیان ...
فرهنگ واژگان اسمها
[ گَ تَ / تِ ] (ن مف) ترکرده. آلوده. آمیخته. آگشته. آغشته.
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.