۱. (زیستشناسی) درختی کوتاه و بوتهمانند با خوشههای گل سفید یا سرخرنگ و برگهای ریز که از ساقۀ آن گزانگبین گرفته میشود و چوب آن برای سوختن استفاده می ...
فرهنگ فارسی عمید
واحد اندازهگیری طول برابر با ۱۶ گره. * گز کردن: (مصدر متعدی) [عامیانه] اندازه کردن پارچه یا زمین با گز؛ ذرع کردن.
سردهای از گزیان درختی یا درختچهای همیشهسبز یا خزاندار با حدود 50 تا 60 گونه که بومی نواحی خشک اوراسیا یا افریقا هستند و معمولا در خاکهای شور میرویند و می ...
واژههای مصوب فرهنگستان
[ گَ ] (اِ) درختی باشد که بیشتر در کنارهای آب و رودخانه روید و آن را به عربی طرفا خوانند و بارش که ثمرةالطرفا باشد امراض چشم و زهر رتیلا را نافع است. (برهان) (جهانگیری). و به هندی چهاو گوین ...
لغتنامه دهخدا
[ گَ ] (اِ) از جملهٔ حلویات است : گز را ز جملهٔ حلویات از چه رو چشم تمام مجلسیان بر شکست اوست. میرزا اشتها.
[ گَ ] (نف) گزنده. (برهان) (آنندراج). و غالباً با کلمهٔ دیگر مرکب شود: بدو گفت کای بدتر از مار گز بمیدان که پوشد زره زیر خز.فردوسی. من شسته بنظاره و انگشت همی گز و آب مژه بگشاده و غلطان شده ...
[ گَ ] (ص) گس : چند پختی تلخ و شور و تیز و گز هم یکی بار امتحان شیرین بپز.مولوی.
[ گُ ] (ترکی، اِ) این لغت ترکی است و به معنی چشم است : و آن یکی کز ترک بد گفت ای گزم من نمی خواهم عنب خواهم اوزم.مولوی.
[ گَ زِ ] (ترکیب وصفی، اِ مرکب) گزی که مغز آن را بادام نهاده باشند. گزی که بجای مغز پسته مغز بادام در آن نهند. رجوع به گز پسته ای شود.
[ گَ تِ ] (اِخ) ده کوچکی است از دهستان سویره بخش هندیجان شهرستان خرمشهر، واقع در ۲۴ هزارگزی شمال باختری هندیجان و ۳ هزارگزی شمال خاوری راه اتومبیل رو بندر معشور به هندیجان و دارای ۲۰ تن ...
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.