ظرفی قیفیشکل، متصل به کمربند افزاربند، برای حمل گریس و استفاده از آن در حین افزاربندی [حملونقل دریایی]
واژههای مصوب فرهنگستان
ابزاری مکانیکی که در برخی از نقاط خط نصب میشود و چرخهای قطار را برای کاهش اصطکاک بین چرخ و ریل روغنکاری میکند [حملونقل ریلی] ...
(گِ تَ) [ په. ] (مص ل.) گریه کردن.
فرهنگ فارسی معین
[ گِ تَ ] (ص لیاقت) درخور گریستن. لایق گریستن. رجوع به گریستن شود.
لغتنامه دهخدا
[ گِ تَ / تِ ] (حامص) عمل گریستن. رجوع به گریستن شود.
[ گَ سَ ] (اِ) مغاک و گو. (برهان) (آنندراج). رجوع به کریشنک و کریشک شود.
[ نِ گَ تَ ] (مص مرکب) بازنگریدن. بازدید کردن. نگاه کردن. توجه کردن. بررسی کردن. رسیدگی کردن: پس از برافتادن آل برمک جریده ای کهن بود نزد من، بازنگریستم در ورقی دیدم نبشته : بفرمان امیرال ...
[ رَ / رِ نِ گَ تَ ] (مص مرکب) دقیق نگاه کردن. (فرهنگ رازی).
۱. نگریستن؛ نگاه کردن؛ نظرکردن. ۲. [مجاز] دقت کردن.
فرهنگ فارسی عمید
(~. نِ گَ تَ) (مص ل.)۱- به پایین نگاه کردن.۲- تنگ چشم بودن.
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.