[ گُ دَ / دِ ] (اِ) عضو مخصوص. (انجمن آرا). میان دو کتف که سنگینی کوله بر روی آن افتد. میان دو شانه. پائین گردن از پشت. - کار از گردهٔ کسی کشیدن؛ بنفع خود او را بکار واداشتن. || کلیه. (فر ...
لغتنامه دهخدا
[ گَ دَ / دِ ] (اِ) (از: گرد (به فتح) +ه، پسوند نسبت). (حاشیهٔ برهان قاطع چ معین). خاکهٔ نقاشان باشد و آن زغال سوده است که در پارچه بسته اند و بر کاغذهای سوزن زده طراحی کرده مالند تا از آن ...
[ گُ دَ ] (اِخ) دهی است از دهستان حومهٔ بخش اصطهبانات شهرستان فسا، واقع در ۱۲۰۰۰گزی باختر اصطهبانات و ۲۰۰۰گزی شوسهٔ فسا به اصطهبانات. هوای آن معتدل و دارای ۳۸۰ تن جمعیت است. آب آنجا از چ ...
= گردبان
فرهنگ فارسی عمید
۱. آنچه پشت و پهلویش پخ و مانند پشت ماهی باشد. ۲. سرعتگیر.
[ گِ دَ / دِ ] (اِ مرکب) آلوگرده باشد و آن میوه ای است شبیه به زردآلو. (برهان) (آنندراج).
انتقال دانۀ گرده از بساک به کلاله [کشاورزی - علوم باغبانی]
واژههای مصوب فرهنگستان
[ گِ دَ / دِ بُ ] (اِ مرکب) همان گردبر است. (آنندراج). برماه. برماهه. برمای. مته. مثقب. سکنه. اسکنه.
[ گِ دَ بُ ] (اِخ) دهی است از دهستان لاهیجان بخش حومهٔ شهرستان مهاباد، واقع در ۴۰هزارگزی باختر مهاباد و ۱۸هزارگزی خاور شوسهٔ خانه به نقده. هوای آن معتدل و دارای ۲۰۳ تن جمعیت است. آب آنجا ...
[ گِ دَ / دِ ] (اِ مرکب) ساحتی مدور. فضایی کوچک تر از میدان. جای گرد.
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.