(موصول +ضمیر) مخفف که او. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). که او. که وی. (فرهنگ فارسی معین): راهی کو راست است بگزین ای دوست دور شو از راه بی کرانه و ترفنج.رودکی. خشم آمدش و هم آنگه گفت ویک خ ...
لغتنامه دهخدا
(اِخ) هرودت نام پادشاه معروف ماد، هووخشتر را کوآکسار نقل کرده است ولی از کتیبهٔ بیستون معلوم است که هووخشتر بوده. (از ایران باستان ج ۱ ص ۱۸۰). رجوع به هووخشتر شود.
[ کَ وَءْ لَ ] (ع ص) پست قامت یا کوتاه بالای درشت اندام یا پستک مع فحج که رفتاری است یعنی پیش پایها نزدیک نهادن و پاشنه ها دور. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد).
[ کِ ] (ع اِ) جِ کوة [ کَ وْ وَ / کُ وْ وَ ]. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). رجوع به کوة شود.
[ کَ ] (اِخ) دهی از دهستان پشتکوه سورتچی بخش چهاردانگه است که در شهرستان ساری واقع است و ۲۶۵ تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج ۳).
[ کِ ] (ع ص) نیکوسیاست. (منتهی الارب) (آنندراج). نیکو سیاست کنندهٔ ستور. (ناظم الاطباء).
قطعات سربی به اندازههای مختلف که در چاپخانه میان سطور و جایی که باید سفید بماند، میگذارند.
فرهنگ فارسی عمید
[ کُ ] (اِخ) کواد. غباد. قباد. رجوع به این سه کلمه شود.
[ کُ رَ ] (ع اِمص) دویدن سریع. تاختن تند. (از اقرب الموارد).
[ تِ ] (فرانسوی، اِ) اصطلاحی در موسیقی. کواتور کوچک. (فرهنگ فارسی معین). و رجوع به کواتور شود.
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.