[ کُ نَ نْ دَ / دِ ] (حامص) حالت و کیفیت کننده. فاعلیت. (فرهنگ فارسی معین): و اما کننده، نه علتی وی از بهر کنندگی است. (دانشنامه از فرهنگ فارسی ایضاً).
لغت‌نامه دهخدا
تأثیر حلاّلی که قدرت اسیدهایی با اسیدینگی متفاوت را یکسان می‌نمایاند [شیمی]
واژه‌های مصوب فرهنگستان
[ خَ تَ / تِ کُ نَ نْ دَ / دِ ] (حامص مرکب) حالت خسته کردن. واماندگی. درماندگی. در تعب افتادگی. (یادداشت مؤلف).
کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.