(کُ فَ) [ ع. ] (اِ.)۱- مشقت، رنج، زحمت، سختی.۲- خدمتکار زن، کنیز.
فرهنگ فارسی معین
۱. زن خدمتکار. ۲. [قدیمی] مشقت؛ سختی؛ رنج و زحمت.
فرهنگ فارسی عمید
[ کُ فَ ] (اِ) خدمتگار و کنیز. (ناظم الاطباء). زن خدمتکار. خادمه. (فرهنگ فارسی معین). در تداول عامه، خادمه. زن پرستار. مقابل نوکر و خادم. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). || مجموع کسانی که ...
لغتنامه دهخدا
[ کَ لَ ] (اِ) منقار مرغان را گویند. (برهان) (از آنندراج) (از ناظم الاطباء). شند و کلفت و بتپوز و منقار در ددان استعمال کنند و کلفت و شند، جز مرغ را نگویند. (لغت فرس اسدی چ دبیرسیاقی ص ۴۰). ...
[ کُ لُ ] (ص) درشت و ناهموار را خوانند. (برهان). گنده و درشت و ناهموار. (غیاث). زشت و ناهموار. (آنندراج). ضخیم. ستبر. (فرهنگ فارسی معین). در تداول عامه، ضخیم. ضخم. حجیم. سطبر. زَفت. هنگفت. ت ...
[ لَ کُ لُ ] (ص مرکب) سطبرلب. لب چور. شفاهی.
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.