(کَ یا کِ) (اِ.) سبد گرمابه و کناس که بدان سرگین و پلیدیها را کشند.
فرهنگ فارسی معین
[ کُ لِ ] (اِ) خرچسونه. خاله سوسکه. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
لغتنامه دهخدا
[ کَ لَ ] (اِخ) دهی از دهستان طارم پایین است که در بخش سیردان شهر ستان زنجان واقع است و ۹۱۸ تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج ۲).
(کَ) (اِ.) مزبله، جای ریختن خاکروبه و زباله.
جای ریختن خاکروبه و زباله؛ مزبله.
فرهنگ فارسی عمید
[ ] (اِخ) (قلعهٔ...) حمداللََّه مستوفی در نزهةالقلوب (چ دبیرسیاقی ص ۱۸۷) نویسد: بر دوفرسنگی هرات آتشخانه ای بوده است آنرا ارشک گفته اند و این زمان قلعهٔ امکلجه می گویند.
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.