کیفر، تاوان، پرداخت، پادافره، بازدهی
فرهنگ واژههای سره
[ کَ فْ فا رَ / رِ ] (از ع، اِ) کفارت. کفارة: کفارهٔ شرابخوریهای بی حساب هشیار در میانهٔ مستان نشستن است. صائب. صد کعبه خلیل گو بنا کن کفارهٔ بت شکستنی نیست. میرغفور لاهیجی (از آنندراج). ...
لغتنامه دهخدا
[ کُ فْ فا ری ی ] (ع ص) بزرگ گوش. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.