(کُ) (اِ.)۱- ورزش دونفری که هدف از آن به پشت خواباندن یکی به وسیلة دیگری است. مجازاً: تلاش و کوشش جسمی یا ذهنی بسیار سخت.۲- زنار، کمربند.
فرهنگ فارسی معین
[ کَ / کِ ] (اِ) سفینه. (برهان). سفینه و زورق و جهاز و هر مرکبی خواه بزرگ و یا کوچک که بدان بحرپیمائی کنند و از رودخانه های بزرگ عبور نمایند. (ناظم الاطباء). فلک. جاریه. (ترجمان القرآن) (د ...
لغتنامه دهخدا
شناوری که از رده خارج شده است؛ در گذشته، گاه از اینگونه شناورها بهعنوان انبار در کنار اسکله یا لنگرگاه استفاده میکردهاند [حملونقل دریایی] ...
واژههای مصوب فرهنگستان
کشتی ویژۀ حمل بارگُنج [حملونقل دریایی]
[ کُ ] (اِ مرکب) بازی کشتی بالابان. رجوع به کشتی بالابان شود. || (حامص مرکب) بازی کشتی بالابان کردن.
شغل و عمل کشتیران؛ کشتی راندن.
فرهنگ فارسی عمید
← شناور راهگیر [حملونقل دریایی]
کشتی غیرقابلاستفادهای که به هر دلیل ازجمله توفان یا برخورد با مانع سخت به گِل نشسته یا غرق شده یا متروک شده باشد [حملونقل دریایی] ...
[ کَ / کِ یِ ] (اِخ) سفینهٔ نوح. کشتئی بوده که نوح در طوفان معروف زمان خود برآن نشست و این کشتی بعدها در جودی بزمین نشست. در قاموس کتاب مقدس این کشتی چنین تعریف شده است: طولش ۴۵۰ قدم و عرض ...
[ کَ کَ ] (نف مرکب، اِ مرکب) کشنده و برندهٔ کشتی. کشتیبان. ملاح. (از برهان): به دریا و خشکی ز کشتی کشان هر آنکس که داد از شگفتی نشان.اسدی. یکی گفت دیگر ز کشتی کشان که دیدم دگر ماهیی زین ن ...
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.