(کَ شّ) [ ع. ] (ص.) بسیار کشف کننده، بسیار پیدا کننده.
فرهنگ فارسی معین
پرده گشاینده، آشکارکننده
فرهنگ واژههای سره
[ اِ ] (ع مص) صاحب شتران آبستن شدن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). || خندیدن چندان که لب برگردد و دندان نمایان شود. || پی یکدیگر در نتاج آوردن ناقه. || کشوف کردن ناقه را. ...
لغتنامه دهخدا
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.