[ کَ کَ / کُ کُ ] (اِ) استخوان نرمی را گویند که آن را توان خاییدن، مانند استخوان سرشانه و غیره که به عربی غضروف خوانند. (برهان) (آنندراج). کرکرک. کرکرانک. (فرهنگ فارسی معین). رجوع به کرکر ...
لغتنامه دهخدا
(کُ کُ. خا دَ) (مص ل.) (عا.) رجز خواندن.
فرهنگ فارسی معین
[ کُ کُ خوا / خا دَ ] (مص مرکب) جواب نامساعد به کسی دادن. (فرهنگ فارسی معین). پاسخ سربالا دادن به کسی.
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.