(کَ) (اِ.) = گرپا. کرپه: شبدر.
فرهنگ فارسی معین
[ کَ سَ / سِ ] (اِ) چلپاسه. وزغه. کرپاسو. (از برهان) (از آنندراج). کرپاشو. کرپاشه. (ناظم الاطباء). مارمولک. (فرهنگ فارسی معین). کِلپَسّه (در تداول اهالی خراسان). رجوع به کرباسو، چلپاسه، کر ...
لغتنامه دهخدا
در آیین زردشتی، کسی که گوش دارد ولی کلام حق را نمیشنود. δ در زمان زردشت کسانی را که به تعلیمات گوش نمیدادند و مخالفت میکردند کاوی و کرپان میخواندند.
فرهنگ فارسی عمید
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.