[ کَ ] (ع ص، اِ) نوعی از خرما. || زیوری است میان تهی پر از بوی خوش. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). زیوری است میان کاواک پر از بوی خوش که بر گردن آویزند. (ناظم الاطباء). || عام کبیس؛ سال ...
لغتنامه دهخدا
[ کَ سَ ] (ع ص، اِ) چاه و جوی انباشته و سر به گریبان کشیده. (آنندراج) (غیاث اللغات). || زیادتی باشد که منجمان در ماه شباط اعتبار کنند و آن را به عربی فضل السنه خوانند. (برهان). || (در ...
(کَ س) [ ع. کبیسة ] (اِ.) سالی که به جای ۳۶۵ روز ۳۶۶ روز باشد این اتفاق هر چهار سال یک بار میافتد.
فرهنگ فارسی معین
بهیزک
فرهنگ واژههای سره
بهیزکی، بَهیزَکی
سالی به مدت 366 روز که تقریبا هر چهار سال یک بار رخ میدهد [نجوم]
واژههای مصوب فرهنگستان
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.