(شب جم.) واژهای برای بیان آرزوها.
فرهنگ فارسی معین
(اِخ) مخفف کاشان و آن شهری است معروف از عراق . (برهان). نام شهر ولایت کاشان. (ناظم الاطباء). و رجوع به کاشان شود.
لغتنامه دهخدا
[ لُ ] (فرانسوی، اِ) کاشالو. شیرماهی. ماهی عنبر. عنبرماهی. حوت. جانور دریایی که گاهی بقدری بزرگ شود که طول بدنش ۳۰ گز گردد. در زیر پوست او پرده ای ضخیم از چربی وجود دارد. چون از مدفوع خشک ش ...
(اِ) کاشانه. خانه : بسته پیشت کمر دوپیکروار بت مشکوی و لعبت کاشان.مسعودسعد. || منزل زمستانی. (ناظم الاطباء).
(اِخ) دهی از دهستان حومهٔ بخش مرکزی شهرستان اهر، واقع در ۸۵۰۰ گزی باختری اهر و یک هزارگزی ارابه رو تبریز به اهر. کوهستانی و معتدل و دارای ۲۱۲ تن سکنه است. آب از رودخانهٔ آرغان چشمه دارد ...
(اِخ) در جنوب مروالرود.
(اِخ) دهی از دهستان چمچال بخش صحنهٔ شهرستان کرمانشاهان، واقع در ۲۴هزارگزی باختر صحنه و ۲هزارگزی خاور شوسهٔ کرمانشاه به سنقر. دشت و سرد و معتدل، سکنهٔ آن ۳۶۰ تن است. آب از رودخانهٔ دینور دا ...
١. خانه. ٢. خانۀ کوچک. ٣. خانۀ زمستانی. ٤. آشیانه؛ لانه.
فرهنگ فارسی عمید
(اِخ) ملافتح اللََّه بن شکر اللََّه عالمی است جلیل و فقیه و محقق و متکلم و مدقق و مفسر و متبحر از اکابر علمای اواخر قرن دهم هجرت از تلامذهٔ علی بن حسن زواری سابق الذکر و بواسطهٔ او از محق ...
(مص مر.) زراعت کردن، کاشتن.
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.