نوعی برنج که در شوشتر کاشته میشده.
فرهنگ فارسی عمید
محلول آبی مسسولفات [شیمی]
واژههای مصوب فرهنگستان
[ تْ تِ نُ ] (اِخ) حاکم نشین بخش (موسل) ناحیهٔ «تینویل است» در ساحل رود موسل، دارای ۸۸۰ تن سکنه.
لغتنامه دهخدا
[ تْ تُ ] (اِخ) شهری از لهستان، مرکز سیلزی لهستانی، دارای ۱۳۵۰۰۰ سکنه، مرکز بزرگ استخراج و تصفیهٔ فلزات است.
(اِخ) از کلمهٔ یونانی به معنی تصفیه شده ها. فرقه ای از زنادقه در قرون وسطی از اصل اسلاو که در فرانسه به صورت «البیژوا» درآمدند. آثار مانویت در این فرقه دیده میشود.
= آبمروارید
[ لُ نْ یْ ] (اِخ) نقطه ای از اسپانیا که در کتب مسلمین به نام «کتلونیه» یاد شده و کرسی آن برشلونة است. رجوع به اسپانیا در همین لغت نامه و رجوع به کتلونیه شود.
۱. فهرست کالاها یا تولیدات یک مؤسسه یا نمایشگاه. ۲. دفترچهای که در آن طرز کار قسمتهای مختلف یک دستگاه توضیح داده میشود.
بیحرکتی و ثابت ماندن دست، پا، یا سایر اندامها، به دلیل سفت شدن ماهیچهها، در بعضی از بیماریها یا در افراد هیپنوتیزمشده.
مادهای که سرعت واکنشهای شیمیایی را افزایش میدهد و خود در پایان واکنش بدون تغییر باقی میماند.
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.