[ تر. غورت ] (اِ.) فرو دادن چیزی در گلو.
فرهنگ فارسی معین
(دَ) (مص م.)بلعیدن.
فروبردن
فرهنگ واژههای سره
[ تَ پْ پَ ] (اِخ) دهی است از دهستان یافت بخش هوراند شهرستان اهر، سکنهٔ آن ۳۴۷ تن. آب آن از چشمه. محصول آن غلات و حبوب. شغل اهالی زراعت، گله داری و صنایع دستی زنان آنجا فرش و گلیم بافی است. ...
لغتنامه دهخدا
[ قُ دَ رَ ] (اِخ) دهی است از دهستان سیاه منصور شهرستان بیجار، سکنهٔ آن ۲۴۰ تن. آب آن از چشمه. محصول آن غلات و لبنیات. شغل اهالی زراعت، گله داری و صنایع دستی زنان آنجا قالیچه و جاجیم بافی ...
[ کَ ] (اِخ) دهی است از دهستان میان درود بخش مرکزی شهرستان ساری، سکنهٔ آن ۱۶۰ تن. آب آن از رودخانهٔ تجن و چشمه. محصول آن برنج، غلات، پنبه، صیفی و شغل اهالی زراعت است. راه مالرو دارد. (از ف ...
[ یِ مَ ] (اِخ) دهی است از دهستان چهارایماق بخش قره آغاج شهرستان مراغه، سکنهٔ آن ۳۰ تن. آب آن از رودخانهٔ فیزجه. محصول آن غلات، زردآلو و شغل اهالی زراعت و صنایع دستی زنان آنجا جاجیم بافی اس ...
(اِخ) دهی است از دهستان گورائیم بخش مرکزی شهرستان اردبیل، سکنهٔ آن ۱۰۴۷ تن. آب آن از چشمه. محصول آن غلات و حبوب. شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی زنان آنجا قالی بافی است. راه مالرو ...
(اِخ) دهی است از دهستان گاوبارهٔ شهرستان بیجار که در ۱۸ هزارگزی جنوب پیرتاج در کنار راه مالرو قرانقره به شاهگدار در تپه ماهور واقع است. ناحیه ای است سردسیر با ۶۹۰ تن سکنه. محصول عمدهٔ آن غلا ...
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.