[ قَ ] (ع ص) پست قامت لاغر. || کم و اندک. (اقرب الموارد) (منتهی الارب). یسیر. نزر. واحد و جمع در این یکسان بود. (مهذب الاسماء). ج، قلیلون و اَقِلاّء و قُلَل و قُلُلون. (منتهی الارب) (اقرب ...
لغتنامه دهخدا
[ قَ ] (ع ص، اِ) جِ قلیل در حالت رفعی. (اقرب الموارد) (منتهی الارب).
[ قَ ] (ع ص، اِ) جِ قلیل در حالت نصبی و جری.
[ اِ ] (ع مص) کوچ کردن و بی آرام گشتن و قرار نگرفتن بجایی. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). بی آرام شدن. (مهذب الاسماء). || شتاب کردن. || برآمدن بر کوه. || بر سر درخت نشستن. | ...
[ اِ لی لا ] (ع اِ) همه: اخذه باقلیلاه. (منتهی الارب). همگی. بالتمام. جمهور. (ناظم الاطباء).
کاستن
فرهنگ واژههای سره
[ تَ تَ ] (مص مرکب) کاسته گردیدن. کم شدن. کاهش یافتن. رجوع به تقلیل و دیگر ترکیبهای آن شود.
[ عَ مْ ما قَ ] (از ع، ق مرکب) از آن کمتر. (دستورالادب نطنزی).
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.