[ قِ ] (اِ) فارسیان آن را به معنی مطلق قلعه استعمال نمایند. (آنندراج): زینسان که بیاراست کنون میر قلاطی آن میر خردمند هواخواه وفادار. میرمعزی (از آنندراج). و در فرهنگ، کلات به فتح کاف تاز ...
لغتنامه دهخدا
[ ] (معرب، اِ) درخت چنار است که به عربی دلب نامند. (فهرست مخزن الادویه). رجوع به قلاطالس شود.
[ ] (معرب، اِ) رجوع به سقلاطون و دزی ج ۱ ص ۲۳ شود.
[ سَ ] (معرب، اِ) سقلاط، سقلاطون (به کسر اول)، سقلطون. (به کسر اول و فتح دوم) سقلاطونی (به کسر اول) نوعی پارچهٔ ابریشمی زردوزی شده که آن را در بغداد می بافتند و شهرت بسیار داشته. در قرون وس ...
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.