[ قَ گُ ] کلمهٔ فعل است یعنی ملتفت باش و مواظب باش که مهمان می آید. (ناظم الاطباء). قبق کتک. رجوع به قبق کتک شود. (اشتینگاس).
لغتنامه دهخدا
[ قَ بَ ] (نف مرکب) تیرانداز. هدف زننده. (آنندراج). رجوع به قبق و قباق افکنی شود.
[ قَ ] (ع ص، اِ) نیک دروغ گوی. (منتهی الارب) (آنندراج). || مرد بسیارسخن یا بیهوده گوی. || شتر غرنده و جوشان و خروشان. || کس زن. || کس فراخ بسیارآب. || نعل چوبین. || مهره ای که ب ...
[ مُ قَ قِ ] (ع اِ) سال آینده. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). اسمی است برای سال بعد از سال آینده. (از اقرب الموارد). || پنجم سال. (مهذب الاسماء).
[ مُ قَ قَ / مُ قَ قِ ] (ع اِ) شیر بیشه. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از محیط المحیط).
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.