[ نِ ] (ع ص) فرمانبردار. (مهذب الاسماء) (ناظم الاطباء). فرمان برنده. (آنندراج). || دعاخواننده در نماز. (آنندراج): پیش تو آن سنگریزه ساکت است پیش احمد بس فصیح و قانت است.مولوی.
لغتنامه دهخدا
[ نِ ] (ع ص، اِ) جِ قانته : کس نجوید می نشان از هفت زن کامده است اندر قران زیشان صفات برنخوانده خلق پنداری همی مسلمات مؤمنات قانتات.ناصرخسرو. اشارت به آیهٔ پنجم سورهٔ تحریم میباشد. رجوع ...
= قانت
فرهنگ فارسی عمید
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.