[ فُ / فِ سُ دَ / دِ ] (حامص) افسردگی. (فرهنگ فارسی معین). رجوع به افسردگی شود.
لغتنامه دهخدا
نوعی اختلال خُلقی که حداقل دو هفته طول میکشد و در فرد خُلق افسردۀ مداوم یا بیلذتی همراه با حداقل دو علامت از افسردگی، مانند کاهش یا افزایش اشتها یا بیخوابی یا پُرخوابی، به ...
واژههای مصوب فرهنگستان
[ اَ سُ دَ / دِ ] (حامص) انجماد و بستگی. (آنندراج). انجماد. (ناظم الاطباء). فسردگی. جمود. بستگی. خدوک. (یادداشت مؤلف): ابر که جانداروی پژمردگیست هم قدری بلغم افسردگی است.نظامی. بکار اندر ...
[ دِ اَ سُ دَ / دِ ] (حامص مرکب) حالت و چگونگی دل افسرده. دل افسرده بودن. افسرده دلی. غمگینی. دل مردگی. رجوع به دل افسرده شود.
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.